معمولا این بیماران هستند که در مطرح کردن مسائل با پزشکشان مشکلاتی دارند، بخصوص وقتی که این مساله به نوعی با عواطف یا مسائل خصوصی بیمار ارتباط داشته باشند اما پزشکان هم گاهی ممکن است در بازگو کردن بعضی موارد تردید داشته باشند و به سختی آنها را برای بیمار خود بازگو کنند. بعضی پزشکان بهتر با مساله کنار می آیند و مطلب را خوب انتقال می دهند، اما ممکن است عده ای دیگر بعضی حرفها را به خاطر یک سری اضطرابها یا ریسکها مطرح نکنند. در این پست می خواهیم شش موردی را که پزشکان سخت تر بیان میکنند، بررسی کنیم:
۱-شما باید یک کاری در مورد ….بکنید:
هرچقدر هم که یک مطلب، علمی باشد ، اما بعضی وقتها بیان آن به خاطر احتمال ایجاد رنجش در بیمار، سخت میشود. حرفهایی در مورد چاقی بیمار و وضع جسمی (ظاهری) یا روحی و افسردگی او، یا مصرف سیگار ، الکل و مواد مخدر یا وجود مشکلات خانوادگی و جنــسی ممکن است در عین حال که برای تشخیص و درمان مهم هستند، برای بیمار ناراحت کننده باشند.
چاره چیست؟
بهتر است خودتان هنگام مراجعه به پزشک در بیان این مطالب پیشقدم شوید! خیلی از بیماران فکر میکنند که فلان مشکل را تنها وقتی مطرح میکنم که دکتر خودش بپرسد، یا حتی وقتی مطرح میکنم که خیلی اصرار داشته باشد که بپرسد! اما حقیقت این است که بیمارانی که در ارائه اطلاعات پیشقدم میشوند، نه تنها روند تشخیص و درمان خود را جلو می اندازند، بلکه از کیفیت بهتری از خدمات (به دلیل بیان شدن جزییات لازم برای تامین چنین خدماتی) بهره مند می شوند.
۲- شما به این دارو احتیاج ندارید:
تبلیغات مستقیمی که دقیقا خود بیمار را نشانه گرفته اند، و در کشورما توصیه فک و فامیل و دوست آشنا (که معمولا همه از پزشکی سررشته دارند) ممکن است بیمار را متقاعد کنن که به یک داروی خاصی احتیاج دارد حتی اگر واقعا هیچ نیازی به آن دارو نداشته باشد. معمولا این حرف و حدیثها در مورد بیماریهای عفونی(نیاز به آنتی بیوتیک)، گوارشی و تسکین دردها بیشتر وجود دارد. در اینگونه موارد “نه” گفتن به چنین بیمارانی از سوی پزشک بسیار سخت میشود، حتی در شرایطی که از لحاظ علمی باید “نه” بگوییم.
دیوید نیومن می گوید: دکترها در “نه” گفتن خیلی افتضاح هستند! او عقیده دارد که علت چنین مشکلی ناشی از آن است که بیمار ، مشتری دکتر است و طبیعتا هیچ کسی نمی خواهد مشتری اش را با نه گفتن ناامید کند.
چه باید کرد؟
دکتر نیومن پیشنهاد می دهد: به دکترتان بگویید که نظرش در مورد فلان دارو {که پسرخاله تان به شما توصیه کرده !-ایرانی شده حرف دکنر نیومن} چیست؟ خیلی اتفاق می افتد که دکتر با پسرخاله شما هم نظر نیست و در چنین مواردی تحت فشار گذاشتن پزشک برای تجویز داروی خاصی تنها برای جیب داروسازان فایده دارد و برای سلامتی شما زیان
۳- نمیدونم ماجرا چیه؟
در بعضی موارد(که شاید به نظر ساده هم بیایند) پزشکان به تشخیص درستی در مورد بیماری نرسیده اند و احتمالا تشخیص قطعیشان هم حالا حالاها طول خواهد کشید. در این شرایط آنها سعی می کنند با استفاده از تمام شواهد آزمایشگاهی و تصویربرداری و سایر تستها به سرنخهایی برای تشخیص قطعی برسند. حال اگر در بین این روند تشخیصی بیمار یا همراهانش اصرار داشته باشند که مساله زود برایشان بیان شود و تشخیص قطعی فورا آماده شود، پزشکان به سختی می توانند بگویند که هنوز به تشخیص درست و قطعی نرسیده ایم.
مثلا در مورد درد کمر یا برخی دردهای مزمن شکم، که می توانند دلایل مختلفی داشته باشند، روند تشخیص پیچیده است و ممکن است بعضی پزشکان در مواجهه با بیماران سرسختی که تقاضای دانستن علت بیماری را می کنند، از یک درمان علامتی موقتی یا یک توضیح غیر دقیق استفاده کنند.
چه باید کرد؟
از دکترتان بپرسید که چرا باید این روشهای آزمایشگاهی را انجام دهید، از او بخواهید که در حد توان و با توجه به اطلاعات شما برایتان توضیح دهد که چه مشکلاتی برایتان پیش آمده و انها را برایتان اولویت بندی کند. او را تحت فشار نگذارید و بگویید اگر به زمان نیاز هست تا برخی شواهد بیماری آشکار شود ، حتما در صورت آگاهی با وی همکاری خواهید کرد
۴-مطمئن نیستم که حرف مرا گرفته باشی!
پزشکان معمولا نگران این هستند که بیمارشان به توصیه ها توجه نکرده و یک گوشش در و گوش دیگرش دروازه باشد. تحقیقات نشان داده که بیماران تنها نیمی از مطالب توصیه شده توسط پزشک را دریافت می کنند. علت این اتلاف حرف! این است که هم بیماران سر به هوا هستند و خوب گوش نمی کنند و هم پزشکان نمی توانند مساله را خوب و به زبان عامیانه و در حد نیاز برای بیمارشان توضیح دهند. در حقیقت دکترها تمایل دارند سخنرانی ها کوچکی (پر از مطالب فشرده و عمیق) برای بیمار ارائه دهند. مثلا وقتی بیمار از آنها می پرسد که : دیابت دقیقا به چه معناست؟ پاسخ می دهند:” بگذار اول کمی در مورد اینکه پانکراس چیست و چه عملکردی دارد صحبت کنیم تا به دیابت برسیم! ” این اطلاعات زاید ذهن بیمار را از مسیر خارج میکند و ممکن است باعث سوءبرداشتهای زیادی شود.
چاره چیست:(پزشکان)
بسیاری از پزشکان ارزیابی دقیقی از میزان اطلاعات و دریافت بیمار خود ندارند و در نتیجه ممکن است نتوانند اطلاعات متناسب برای هر بیمار را به او ارائه دهند. یک گفتگوی دوطرفه می تواند خیلی کمک کننده باشد. به این ترتیب هم زمینه اطلاعات بیمار و هم میزان برداشت او از حرفهای ما آشکار می شود. در برخی بیماران بهتر است از آنان بخواهیم که گفته های ما را مجددا بیان کنند تا از انتقال درست مطالب مطمئن شویم
چه باید کرد:(بیماران)
اگر دکتر در پایان حرفهایش از شما نخواست که مطالب را مرور کنید، خودتان اینکار را انجام دهید و از او بخواهید که چک کند و ببیند که آیا شما همان مطالب صحیح را دریافت کرده اید؟
۵- خیلی خطرناکه (حسن؟)
دکترها معمولا تمایلی ندارند تا از عوارض روشهای درمانی، جراحی ها و داروها صحبت کنند، اما خیلی خوب و به شیوایی در مورد فواید این روشها برای شما صحبت خواهند کرد. علت این است که پزشکان فکر می کنند که اطلاع از عوارض احتمالی یک دارو باعث بی اعتمادی بیمار به آن روش و حتی عدم پذیرش آن شود
چاره چیست؟
از دکترتان بخواهید که موارد منفی و مثبت مرتبط با این روش را برایتان توضیح دهد. با هم در مورد عوارض و فواید این روش صحبت کنید تا به نتیجه قابل قبولی برسید و بتوانید با اطمینان تصمیم خود را در مورد انتخاب آن روش بگیرید.
۶- چیزی ندارم که به کمکتان بیاد
بعضی پزشکان در مواجهه با بیماران بسیار بدحال، تابلوی زیبایی از وضعیت درمان برایشان رسم میکنند و سعی می کنند همچنان بیمارشان را تشویق کنند که به استفاده از روشهای درمانی و دارویی بپردازد که شاید چندان تاثیری نخواهند داشت. در حقیقت این دسته از همکاران، ترجیح می دهند که خبر بد یا ناامیدکننده به بیمار ندهند، شاید به این دلیل که فکر میکنند ، ممکن است بیمار ناراحت یا عصبانی شود، یا آنان را مقصر بداند. این خبر بد میتواند هرچیزی باشد؛ از شکست یک درمان معمولی و یا احتمال یک بیماری نسبتا سخت گرفته تا روندهای منجر به از دست دادن عضو یا حتی بیماریهای غیر قابل علاج
چه باید کرد:
سعی نکنید از درمان یا تشخیص فرار کنید، در بسیاری از موارد مواجهه سریعتر و اقدام به موقع با یک بیماری صعب العلاج، احتمال موفقیت درمان را خیلی افزایش می دهد. مطمئنا شنیدن برخی خبرها زیاد خوشایند نیست، اما اطلاع سریعتر از یک بیماری پیشرونده، می تواند جلوی عوارض بیشتر را بگیرد. خیلی ها از ترس اینکه ممکن است جواب آزمایششان مثبت (تایید بیماری) باشد، اصلا به سراغ آزمایش نمی روند. شما نه تنها باید پیگیر روند درمانی باشید، بلکه بهتر است در مورد بیماری خود با پزشک صحبت کنید و حتی خودتان هم مطالعاتی در این مورد داشته باشید. اگر احساس کردید که شوک روحی حاصل از یک بیماری می تواند برایتان مشکل ساز شود، حتما با یک روانشناس مشورت کنید.
برای همکاران پزشک:
در تمام شش مورد بالا، بهتر است ابتدا سعی کنید با رد و بدل کردن جملاتی، میزان آگاهی بیمار از وضع موجود را بسنجید، سپس به تناسب اطلاعات او برایش مسائل را توضیح دهید و سپس تصمیم یا خبر خود را بیان کنید. هیچگاه سعی نکنید که تحت تاثیر القائات بیمار قرار بگیرید. مخصوصا برخی بیماران که سعی می کنند با مهارتهای خاصی شما را علیرغم میلتان وادار به پذیرش نظر خود کنند.
در عینحال که برای اختیار بیمار احترام قائلید باید برای اختیار خودتان هم ارزش قائل باشید. هیچ بیماری ، یک پزشک حرف گوش کن را یک پزشک باسواد نمی داند. بر اساس تشخیص اصولی خود عمل کنید و مدیریت صحبت با بیمار را به عهده بگیرید. سعی نکنید با توضیحات غلط بیمار را از سر خود باز کنید. یا توضیح ندهید یا صحیح توضیح دهید. مطمئنا توضیح صحیح می تواند در عینحال به زبان ساده هم باشد.
منبع: webmd با برداشت آزاد و اضافه و تلخیص
سلام
مدتی نیامدیم اینجا ببین چطور دارن پشت سر مریضها حرف میزنند کار خودم درسته که اصلا اهل دکتر رفتن نیستم
_________________________________________________________
یاشار:
کی پشت سر مریضا حرف زد؟ اتفاقا داریم پشت سر دکترا حرف می زنیم
سلام حالا که وردپرس فیلتر شده نمیرید جای دیگه
________________________________________________________
یاشار:
الان که دیگه فیلتر نیست…باز شده، برای شما هنوز فیلتره؟
بخوبی مشکلات روزمره پزشکان را مطرح کردید. ولی قبول دارید که در فرهنگ پزشکی حاکم بر جامعۀ ما اجرا کردن آن چقدر طاقت فرساست !!
جالب بود…ممنون از این مطلب خوب…امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین[لبخند]
سلام
پزشک ما که خان داداشمان می باشد . هر اتفاقی که برای ما بیفتد روی سر ایشان خراب میشویم و ایشان هم همیشه ابتدا به بدترین و سخت ترین بیماری فکر می کنند و وقتی ازشون میپرسم الان من مریضیم چی هست نمیتونه نظرش رو نگه و میگه و بعد اینجانب بدو بدو داخل کتابهای ایشان میگردم و بیماریهای مذکور را پیدا می کنم و علایمشان را میخوانم و درمان پیشنهادی را هم همچنین . در نتیجه خودم اظهار فضل نموده و از داروها و علایمشان می گویم . خلاصه اگر مهر داشتم دیگه به خان داداش هم زحمت نمیدادم:))))))))
توجه و حمايت آن مقام معظم پزشك مرتبت از عرصه وبلاگ نويسي و افزون لينك اينجانب بر صفحه پر افتخار ليست دوستانتان موجبات سرور سر خوشي را در ميان جمع كثيري از رهروان راه آن حضرت فراهم نمود … و من الله توفيق!
طبق تجربیات بنده،کلا باید اول به حرف مریض گوش کرد و هرجا خواست از توصیه های خاله خانباجی هاش بگه مودبانه بحث رو سر جای اولش رسوند.ولی بعد از اینکه مریض حس کرد که حرفهاشو زده به قول دوستای پرستارم یک سوال کلیدی!!از مریض میکنم و انگار که کلید اینتر رو فشار داده باشی….همین طور مریض اصل مطلب رو میریزه بیرون!!کلا خاله آذر بودن تو ارتباط با مریض خیلی بدرد میخوره!!
———————————————————————————————-
یاشار:
درسته، باید رگ خواب مریض رو پیدا کرد و باهاش تعامل کرد. همون آخر که گفتم جملاتی با مریض رد و بدل بشه و کدیریت صحبت رو توی دست داشته باشیم منظروم همون “خاله آذر” بودن بود 🙂
البته مهارتهای حرف زدن با مریض گسترده تر از بحث این پست بود. اینجا فقط مواردی که معمولا ذکر نمی شن رو آوردیم. اتفاقا بد نیست در مورد چگونه خاله آذر باشیم هم بعدا صحبت کنیم