از عشق و دیگر شیاطین!
«مورتالیته و جیغ سیاه» عنوان کتابی است از دکتر زویا طاوسیان، متخصص زنان و زایمان که خاطرات را از دوران تحصیل در دوره رزیدنتی گرد آورده است. پیشتر منتخبی از این خاطرات، در ماهنامه «داستان» همشهری، منتشر شده بود و اکنون پس از گذشت یک سال، انتشارات لوحزرین، متن کامل این خاطرات را به مخاطبان عرضه کرده است. دکتر طاوسیان، که بنا به اطلاعات سایت نظامپزشکی هماکنون در شهرستان شازند استان مرکزی مشغول طبابت است، علاوه بر وبلاگنویسی، در زمینه نگارش داستان کوتاه نیز تجربههایی دارد و مجموعه داستانی با عنوان ندای درون، نیز منتشر کرده است. با هم قسمتی از کتاب مورتالیته و جیغ سیاه را می خوانیم:
زایمان خانوادگی
توی یكی از اتاق های لیبر دوتا مریض روی تخت های كنار هم خوابیده اند و یك روند دعوا می كنند.در همان حال هم از زور درد به خود مب پیچند و گریه و زاری میكنند.
دست چپی زن مسن و جاافتاده ای است.باصورتی آفتاب سوخته و پر از چروك،در حال به دنیا آوردن بچه یازدهم است.خودش چاق است و شكمش هم خیلی بزرگ.از همان دور معلوم است كه جنین درشتی توی شكم دارد؛بالای چهار كیلو قطعا! دست راستی، زنی جوان و لاغری است. شكم كوچكی دارد.تخمین وزن جنین را می نویسم:٢٨٠٠گرم شاید هم كمتر!
زن جوان بی طاقت است.عرق می ریزد.یقه صورتی پیراهن زایمان را از زور درد جر داده.موهای مجعدش خیس خیس است و از زیر روسری نمناكش بیرون ریخته.هی هوار می زند: الهی بمیری مراد. من كه بچه نمی خواستم. الهی پرپرشی مراد!ننه ات بشینه به عزات!دارم می میرم.به دادم برس مراد.نره غول بی خاصیت.گفتم پول بده برم سزاریون كنم.ای خاك بر سرگدات كنن!
بعد از نفرین های پروپیمان زن جوان،عربده های زن مسن شروع می شود:داداشت بره زیرگل!ننه خودت الهی داغ ببینه! چرا مراد منو نفرین می كنی؟ اشالله سر زا بری. خودت عرضه زاییدن نداری، میخواد یه وجب بچه بزاد داره دنیا رو خراب می كنه.حالا زاییدنو نشونت می دم. یازده تا زاییدم توپ توپ!این یكی ام سه برابر جزقلی توئه.بی خاصیت!هی می گه سزاریون.هی می گه سزاریون
میان مكالمه هیجان انگیز این دو نفر یكی از ماماها لبخندزنان به طرفم می آید و می گوید:”می بینی خانم دكتر.اینها عروس و مادرشوهرند.از بخت بد،دوتاشون باید تو یه شب زایمان كنن”
چند ساعت بعد،سر و صداها كمی آرام تر شد و زن مسن یازدهمین فرزندش را به دنیا آورد؛به قول خودش توپ توپ یك پسر ٤٢٠٠گرمی.بچه جوری با صدای بم نعره می كشید كه گفتی یك مرد گنده است.
زن جوان هم كمی بعد زایمان می كند.دختركی سفید میان دست های من سر می خورد.وزنش كه كردم با اغماض گفتم٢٦٥٠ گرم
عروس و مادرشوهر را می خواهیم به بخش بعد از زایمان بفرستیم به پرستار ها سفارش می كنم آنها را در٢اتاق جداگانه بخوابانند.