مراسم رونمایی چهار کتاب از چهار نویسنده دندانپزشک عصر پنجشنبه ۱۵ اسفند با حضور جمعی از دندانپزشکان، نویسندگان و شاعران، در موزه دکتر امیراسماعیل سندوزی برگزار شد.
در این مراسم محمد حسینی – نویسنده – با بیان اینکه بسیاری از کتابهای نوشته شده توسط پزشکان و دندانپزشکان از بهترین آثار ادبی امروز ماست گفت: اساسا در ادبیات ایران تخصص یک نقطه ضعف است و ما آدمهای متخصص در آثار نوشته شده را به ندرت داریم. مثلا یک استاد فیزیک و ریاضیدان در عرصه ادبیات به ندرت وارد میشوند؛ البته موارد بسیار کمی در سطح دنیا هستند اما معمول آن است که نویسندگان بیشتر از میان فلاسفه و ادبا ظهور میکنند.
نویسنده «ّآبیتر از گناه» با نام بردن از رمانهای علی صالحی و حامد اسماعیلیون که در مطب دندانپزشکی اتفاق میافتد، افزود: کاری که ادبیات میکند شناخت افراد و نزدیک کردن آنان به همدیگر است. ادبیات باعث میشود افراد از دریچه نگاه دیگران دنیا را ببینند و آن کاری است که علی صالحی در مجموعه داستان «پاس عطش» و حامد اسماعیلیون در «گاماسیاب ماهی ندارد» انجام دادهاند.
ناگفتهها از دندانپزشکی که دهان تئاتریها را سرویس کرده!
در ادامه، ناهید طباطبایی نویسنده کتابهای «سور شبانه» و «چهل سالگی» گفت: تمام زندگی من از بچگی تا به حال بین داستان و دندان تکه تکه شده؛ یعنی بین ادبیات و دندانپزشکی. تا ادبیات آمده جان بگیرد، دندان به جانش افتاده و تا دندانپزشکی مشغول فعالیت شده، ادبیات به آن حمله کرده. به دنیا که آمدم، پدرم داشت ادبیات فرانسه میخواند. بابا، دوستی داشت که خانوادگی دندانپزشک بودند. از پدر تا پنج تا برادر بزرگتر. اما برادر کوچکه که دوست بابا بود از پس کنکور بر نمیآمد. قرار شد بابا به او خصوصی درس بدهد و با او کار کند. زبان کنکور فرانسه بود. بابا از زبان شروع کرد و به شیمی و زیستشناسی و بقیه درسها رسید. از بس درس داد خودش هم همه را یاد گرفت. موقع کنکور، پدرِ پسر به بابا گفت برو ثبت نام کن، کنارش بنشین و بهش برسان. بابا ثبت نام کرد. تا آمد به او برساند، ممتحن جایش را عوض کرد. بابا ماند و ورقه امتحانی که همه سوالهایش را بلد بود. نشست و امتحان داد. بابا قبول شد، دوست بابا باز هم قبول نشد تا سالها بعد. خبر قبولی که به خانه رسید، مامان کیف کرد، و مامان بزرگ خدا را شکر کرد. همه گفتند دندانپزشکی کجا و ادبیات فرانسه کجا. بخصوص که نصف بیشتر جوانهای فامیل از جمله عمو و پسرعمو و پسرعمههای بابا هم داشتند دکتر میشدند.
او در ادامه گفت: شاید اگر همان جا بابا ادبیات فرانسه را ول میکرد و میچسبید به دندانپزشکی راحتتر زندگی میکرد و من هم الان توی خیابان فرشته مینشستم و… بگذریم. اما فرانسه را هم ادامه داد و رفت اداره هنرهای دراماتیک و مترجم نمایشنامههایی شد که به صورت زنده از تلویزیون آن وقتها پخش میشد. دوره دندانپزشکی که تمام شد اولین مطب را باز کرد. اولین مریض بابا، مستخدم صاحبخانهمان بود که وقتی دندانش را کشید یک اسکناس یک تومانی و یک سکه یک تومانی گذاشت روی میز. کلی خندیدیم. نمیدانم چرا. هنوز مطب پا نگرفته بود که بابا بورس گرفت تا به فرانسه برود و دوره مدیریت تیاتر را بگذراند. وقتی برگشت تیاتر سنگلج افتتاح شد و بابا شد اولین مدیر تیاتر سنگلج. بعد از مدت کوتاهی بابا به استخدام بهداری درآمد و منتقل شد دزفول. دوسال بدون مزاحمت تیاتر در دزفول زندگی کردیم. آن وقت منتقل شدیم اهواز. وزارت فرهنگ و هنر خبردارشد و وزیر گفت از بابا دعوت کنند تا کلاسهای تیاتر فرهنگ و هنر اهواز را به عهده بگیرد. دوران خوبی بود. بابا وسط مطب از در پشتی میرفت و منشیاش مریضها را دک میکرد.
دوشغله بودن بدترین چیز دنیاست
طباطبایی افزود: هر سال عید توی اهواز جشنواره بود. وسط سال گاهی از تهران تیاتر میآوردند و اجرا میکردند. از توی این کلاسها بعدا کلی کارگردان و بازیگر خوب در آمدند. داشتیم بین تاتر و دندانپزشکی زندگی میکردیم که منتقل شدیم تهران. بابا چند وقتی تیاتر را گذاشت کنار و مطب باز کرد. اما این بار به دعوت بهرام بیضایی، رییس دپارتمان تیاتر دانشکده هنرهای زیبا رفت که تاریخ تیاتر درس بدهد. بعد از انقلاب که همه چیز دگرگون شد. بابا دوباره مطب باز کرد و به جرات میتوانم بگویم که خیلی از تیاتریها الان با دندانهایی که بابا برایشان درست کرده غذا میخورند. بابا الان دیگر مطب را بسته و ترجمه میکند. هیچ خاطره خوبی از دندانپزشکی ندارد. انگار اصلا دندانپزشک نبوده. اما هنوز عاشق تیاتر است. وقتی از کارهایی که ترجمه کرده، نمایشنامههایی که نوشته، کارهایی که کارگردانی کرده حرف میزند، چشمهایش میدرخشد. میدانم در زمینه تیاتر خیلی کارها بوده که دلش میخواسته بکند اما نتوانسته. به نظر من دوشغله بودن بدترین چیز دنیاست. همیشه حسرت چیزی میماند. دکترها باید خیلی مواظب باشند، همه چخوف نمیشوند.
این نویسنده ادامه داد: اما من زرنگتر بودم. سر کنکور معماری، وقتی باد زد زیر ورقهام و بردش چند ردیف جلوتر – صندلیها را توی ایوان کنار دانشکده هنرها چیده بودند – بلند شدم و رفتم سراغ کتابفروشیهای جلوی دانشگاه. رفتم سراغ زندگیام. البته بیست سالی توی یک اداره کار کردم اما داستانم را هم مینوشتم. اداره برایم جدی نبود، کار میکردم و حقوق میگرفتم اما یک بار هم نشد که بهم اضافه حقوق بدهند. چسبیده بودم به داستان نوشتن. اجر مادی ندارد. با پول فروش دو هزار جلد کتاب نمیشود دوتا دندان هم پر کرد. اما برای من سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است. حداقل حسرت کارهای نکرده را نمیخورم. امیدوارم. هر چند دلم میخواهد به جوانهای ادیب دندانپزشک نصیحت کنم که فکر نان کن که خربزه آب است. شاید وزارت ارشاد فکری برای نان نویسندگان بکند، خربزهاش با خودمان.
احمد قاضی نوری استاد پیشکسوت دانشگاه تهران یکی دیگر از سخنرانان این برنامه بود. وی علاوه بر تخصص در حوزه دندانپزشکی دستی هم در ادبیات دارد و شیفته شعر و ادب ایران و جهان است. قاضی نوری در سخنانی گفت: صاحب نظران پایه هنر را عشق میدانند و همین عنصر است که باعث شده تا هنرمدان بسیار زیادی در سالهای گذشته مانند سعدی و حافظ وارد شعر و ادب شوند.
وی در ادامه به کتابی از گامبریچ (نویسنده اتریشی کتاب تاریخ هنر) اشاره کرد و افزود: زیبایی یک اثر هنری، به زیبایی موضوع آن بستگی ندارد بلکه این هنرمند است که هر سوژه تکراری را میتواند تبدیل به یک اثر بیبدیل کند.
قاضی نوری با تاکید بر مقوله فرهنگ و آموزش در همه شاخهها گفت: دست اندرکاران آموزش و مسئولان جوامع مردمنهاد، باید کاری کنند که اگر دندانپزشکان نیز کاری انجام میدهند آن را اصولی و به قاعده انجام دهند. همزمان باید سطح فرهنگ دندانپزشکان را نیز ارتقا دهیم. مسئولان وزارت بهداشت و اعضای هیات مدیره انجمنهای دندانپزشکی باید در ارتقای فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی این قشر دست به کار شوند.
این استاد پیشکسوت با بیان اینکه علم بدون فرهنگ راه به جایی نخواهد برد به جوانان دندانپزشک توصیه کرد: کار را درست و درمانها را اصولی انجام دهید که خود بزرگترین هنر است، شما به همه جا میرسید فقط باید کمی صبورتر و مهربانتر باشید.
اعتراف شاعری که همیشه برای آمپول خوردن داوطلب بوده!
علی عبداللهی شاعر و مترجم نیز که بیشتر روی کتاب شعر «دور از چشم چراغ» فرناز فرازمند متمرکز بود، با بیان اینکه شاعر در سرودن این اشعار از افراط کاریهای زبانی پرهیز کرده است، گفت: این ویژگی از نقاط قوت این کتاب است. شعرهای دکتر فرازمند یکدست است و نوید میدهد که او میتواند در آینده کارهای بزرگتری را انجام دهد.
عبداللهی با نقد بخشهایی از کتاب گفت که شاعر در جاهایی باید تخیل خود را مهار و آن را به چیزی تبدیل کند که در شعر قابل استفاده باشد. وی افزود: در این کتاب از منظر قدرت غافلگیری و به شگفت آوردن خواننده به خوبی استفاده شده و این نیز از نقاط قوت این کار است.
این شاعر و مترجم سپس به خطاب به دندانپزشکان و پزشکان حاضر در جمع گفت: من بر خلاف بسیاری از افراد از پزشک و دندانپزشک نمیترسم، حتی در کودکی و در دوران مدرسه هم داوطلبانه آمپول میزدم، هر وقت به مدرسه میآمدند برای تزریق واکسنی مثل کزاز، من اولین نفر بودم که برای تزریق میرفتم تا ترس بقیه بریزد، الان هم وقتی روی صندلی دندانپزشکی دراز میکشم از هیچ چیز نمیترسم چرا که به دندانپزشکها اعتماد دارم. یادش بخیر زمانی که کودک بودیم دندانهای ما را با انبر میکشیدند و امروز با بیحسی و با کمال دقت بدون آنکه دردی احساس کنم این کار را انجام میدهند، بنابراین از همینجا اعلام آمادگی میکنم که من حاضرم دندانهای خود را به شما بسپارم چرا که به شما اعتماد دارم.
نویسنده و دندانپزشک سروکارشان با درد است
مهدی یزدانی خرم منتقد و روزنامه نگار نیز که از سخنرانان مدعو این مراسم بود، با بیان اینکه دندانپزشکان با گودال صورت و فسادها و پوسیدگی درون دهان کار دارند گفت: کار اصلی دندانپزشکها ترمیم خرابی و فسادی است که در دهان ایجاد شده است. فکر میکنم اگر بخواهیم استعارهای از این کار بسازیم بتوانیم بگوییم که کارشان از این منظر بیشباهت به کار نویسندهها نیست.
نویسنده «من منچستر یونایتد را دوست دارم» به نویسندگان پزشکی چون آنتون چخوف و لویی فردینان سلین اشاره کرد که در آثارشان از آسیبها و زخمهای جامعه و عصری که در میزیستند سخن گفتهاند. او همچنین گفت: دندانپزشک سعی میکند عفونت را از بدن بیمار دور کند و نویسنده تلاش میکند درد را نشان بدهد.
رمان خوب شبیه دندان است
وی تصریح کرد: به نظر من دندان و رمان خوب به هم شبیه هستند، حتما در فیلمهای پلیسی دیدهاید که دندان یکی از اصلیترین راههای شناسایی اجساد و جرائم است چرا که دندان تا مدتها بعد از مرگ افراد میماند و عمری طولانی دارد و از این نظر نویسندهای که اثری خوب از خود به جای بگذارد میتواند امید داشته باشد که آن اثر یا رمان تا مدتها بعد از مرگش همانند دندانهایش سالم بمانند و نشانهای از هویت او باشند.
در این نشست، کتابهای «گاماسیاب ماهی ندارد» نوشته حامد اسماعیلیون، «پاس عطش» نوشته علی صالحی، «سربازهای برف» سروده حسن شهابی و «دور از چشم چراغ» سروده فرناز فرازمند رونمایی شد. در این برنامه، برخی دیگر از اهالی ادبیات همچون محمود معتقدی، اسدالله امرایی، مجید تیموری، سعید طباطبایی، علیرضا عباسی و مریم حسینیان نیز حضور داشتند.
سه دندانپزشک از آن ۴ دندانپزشک که کتابهایشان در مراسم معرفی شد. علی صالحی، حسن شهابی و فرناز فرازمند. حامد اسماعیلیون که ساکن کاناداست در این مراسم حاضر نبود.
این مراسم به ابتکار سایت دندانه (بانک اطلاعات دندانپزشکی ایران) و مشارکت معاونت هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و کمیته فرهنگی انجمن دندانپزشکی ایران برگزار شد.